داستان عشقی يزيد و حسيناورينب در کربلا يا حکومت در کوفه؟
نزديک به ١٤٠٠ سال است مذهبيون شيعه حسين را در اين روزهاپای منبرهای دروغ و نيرنگ میکشند و حسينم حسينم راه انداخته و لعنت بر يزيد میفرستند. عدهای هم که نه از تاريخ آگاهی دارند و نه بخود زحمت دادهاند در اين مورد تحقيق نمايند کور کورانه به سر و کول خود زنجير و قمه میزنند
چه راهی حسين رفته که ملايان از گفتن حقيقت داستان واهمه داشته و آنرا زير قمهزنی و زنجيرکشی و فريادهای يا حسين مخفی مینمايند؟ آيا هرگز از خود سئوال کردهايد چرا؟!
نه من مسلمان نیستم.
داستان روز کربلا از اين قرار است:
يزيد در لشگر خود سرداری دارد که دارای همسری بی اندازه زيبا و خوش بر و رو بنام اورينب است. يزيد عاشق و دلباخته اورينب است و به هر حيلهای دست زده، نتوانسته دل اورينب را بدست آورد.
حسين ابن علی نامههای متعددی از هواداران خود ازمردم کوفه دريافت میدارد که او را به کوفه فرا میخوانند تا با جمع پيروان خود از آن محل بتواند با يزيد مقابله کند. او مسلم ابن عقيل را برای بررسی وضعيت بکوفه میفرستد. مُسلِم خبرهای خوشی به حسين میدهد ولی خيلیها او را از رفتن بکوفه منع میکنند ولی حسين مصمم است که برود.
يزيد نااميد از همه، به پدر مکارش معاويه پناه میبرد؛ معاويه يزيد را راهنمائی میکند که سردار را به ماموريت بفرستد تا اورينب در فراق همسر به هوس درآيد که باز هم نتيجه نمیبخشد. در شهر شايع میکنند که اورينب به هوسبازی با ديگران مشغول است و زناکار میباشد. وقتی سردار از ماموريت بر میگردد و گوشش به شايعهها آشنا میشود مترصد میشود همسرش را طلاق دهد. حسين همانند جد بزگوارش که هميشه در صدد دستاندازی به زنان بيوه میبوده در کمين نشسته بود. تا صيغه طلاق جاری میشود به ناگاه بدون توجه به يزيد و معاويه زن مطلقه را ربوده و بعقد خود در بياورد.
حسين با اينکار گور خودش و يارانش را میکند. او زنی را که به حيلههای يزيد و معاويه از همسرش طلاق گرفته است را تصاحب میکند. اينکار حسين برقی در چشمان در انتظار يزيد میاندازد که امت عرب تا آن تاريخ بخاطر نداشت.
يزيد به حسين پيغام میدهد اگر سرش را دوست دارد و سلامت افراد خانوادهاش را میخواهد از شيطنت دست بردارد. ولی حسين که به مقصود نزديک شده سر از پا نمیشناسد و در صدد گرفتن کام از همسری تازه است!
چون حسين در راه سفر بود وقتی در صحرای کربلا محاصره میشود پيش بينی جنگی نکرده بود و سپاهی همراه او نبود. يزيد و لشگريان معاويه او را محاصره میکنند، هنوز حسين فرصت دارد با دادن طلاق و پس دادن اورينب جان خودش و همراهان را نجات دهد ولی با کله شقی تمام شانه خالی می کند و زير بار نمیرود و همانشب به افراد خيمه و بارگاه میگويد "اينها با من کار دارند هرکس میخواهد میتواند از تاريکی شب استفاده نموده و جان خود را نجات دهد" که همان شب ديگران که جزو افراد فاميل حسين ابن علی نبودند چادرها را ترک نمودند.
اين جريان تاريخی که در بسياری از تواريخ و کتابها و نوشتههای فقهای اسلام آمده از مردم عادی پنهان نگاه داشته میشود در حاليکه ريشه حقيقی و اصل واقعه کربلا است. فقهای شيعه همانند همه پنهان کاریهای ديگر اين اصل تاريخی را وارونه جلوه داده و فقط به حکومت کوفه و عمل يزيد و معاويه و کشته شدن اصغر و اکبر اشاره میکنند.
زندگانی امام حسين - نوشته زين العابدين رهنما،جلد اول فصل های٧، ٨، ٩، ١٠، ١۲، ١٤ ، ١٥و فصل ٣٤ برگ ٥١٤ - تاريخ های انتشار: چاپ اول آبان ١٣٤٥، چاپ دوم اسفند ١٣٤٦، چاپ سوم خرداد ١٣٤٨ سازمان انتشارات جاويدان.
نزديک به ١٤٠٠ سال است مذهبيون شيعه حسين را در اين روزهاپای منبرهای دروغ و نيرنگ میکشند و حسينم حسينم راه انداخته و لعنت بر يزيد میفرستند. عدهای هم که نه از تاريخ آگاهی دارند و نه بخود زحمت دادهاند در اين مورد تحقيق نمايند کور کورانه به سر و کول خود زنجير و قمه میزنند
چه راهی حسين رفته که ملايان از گفتن حقيقت داستان واهمه داشته و آنرا زير قمهزنی و زنجيرکشی و فريادهای يا حسين مخفی مینمايند؟ آيا هرگز از خود سئوال کردهايد چرا؟!
نه من مسلمان نیستم.
داستان روز کربلا از اين قرار است:
يزيد در لشگر خود سرداری دارد که دارای همسری بی اندازه زيبا و خوش بر و رو بنام اورينب است. يزيد عاشق و دلباخته اورينب است و به هر حيلهای دست زده، نتوانسته دل اورينب را بدست آورد.
حسين ابن علی نامههای متعددی از هواداران خود ازمردم کوفه دريافت میدارد که او را به کوفه فرا میخوانند تا با جمع پيروان خود از آن محل بتواند با يزيد مقابله کند. او مسلم ابن عقيل را برای بررسی وضعيت بکوفه میفرستد. مُسلِم خبرهای خوشی به حسين میدهد ولی خيلیها او را از رفتن بکوفه منع میکنند ولی حسين مصمم است که برود.
يزيد نااميد از همه، به پدر مکارش معاويه پناه میبرد؛ معاويه يزيد را راهنمائی میکند که سردار را به ماموريت بفرستد تا اورينب در فراق همسر به هوس درآيد که باز هم نتيجه نمیبخشد. در شهر شايع میکنند که اورينب به هوسبازی با ديگران مشغول است و زناکار میباشد. وقتی سردار از ماموريت بر میگردد و گوشش به شايعهها آشنا میشود مترصد میشود همسرش را طلاق دهد. حسين همانند جد بزگوارش که هميشه در صدد دستاندازی به زنان بيوه میبوده در کمين نشسته بود. تا صيغه طلاق جاری میشود به ناگاه بدون توجه به يزيد و معاويه زن مطلقه را ربوده و بعقد خود در بياورد.
حسين با اينکار گور خودش و يارانش را میکند. او زنی را که به حيلههای يزيد و معاويه از همسرش طلاق گرفته است را تصاحب میکند. اينکار حسين برقی در چشمان در انتظار يزيد میاندازد که امت عرب تا آن تاريخ بخاطر نداشت.
يزيد به حسين پيغام میدهد اگر سرش را دوست دارد و سلامت افراد خانوادهاش را میخواهد از شيطنت دست بردارد. ولی حسين که به مقصود نزديک شده سر از پا نمیشناسد و در صدد گرفتن کام از همسری تازه است!
چون حسين در راه سفر بود وقتی در صحرای کربلا محاصره میشود پيش بينی جنگی نکرده بود و سپاهی همراه او نبود. يزيد و لشگريان معاويه او را محاصره میکنند، هنوز حسين فرصت دارد با دادن طلاق و پس دادن اورينب جان خودش و همراهان را نجات دهد ولی با کله شقی تمام شانه خالی می کند و زير بار نمیرود و همانشب به افراد خيمه و بارگاه میگويد "اينها با من کار دارند هرکس میخواهد میتواند از تاريکی شب استفاده نموده و جان خود را نجات دهد" که همان شب ديگران که جزو افراد فاميل حسين ابن علی نبودند چادرها را ترک نمودند.
اين جريان تاريخی که در بسياری از تواريخ و کتابها و نوشتههای فقهای اسلام آمده از مردم عادی پنهان نگاه داشته میشود در حاليکه ريشه حقيقی و اصل واقعه کربلا است. فقهای شيعه همانند همه پنهان کاریهای ديگر اين اصل تاريخی را وارونه جلوه داده و فقط به حکومت کوفه و عمل يزيد و معاويه و کشته شدن اصغر و اکبر اشاره میکنند.
زندگانی امام حسين - نوشته زين العابدين رهنما،جلد اول فصل های٧، ٨، ٩، ١٠، ١۲، ١٤ ، ١٥و فصل ٣٤ برگ ٥١٤ - تاريخ های انتشار: چاپ اول آبان ١٣٤٥، چاپ دوم اسفند ١٣٤٦، چاپ سوم خرداد ١٣٤٨ سازمان انتشارات جاويدان.
No comments:
Post a Comment